من آدم بیخیال شدنم در عین اینکه سخت از عادت هام دست میکشم و رها میکنم ، به این فکر کردم که مامان تو رو دوست نداره و چندین بار به طور واضح به این مسئله اشاره کرده ، فکر میکردم آسونه بگی من این آدم رو میخوام و روش پافشاری کنی ولی نه.. من سختمه.. به علاوه اینکه من و تو به طور واضح نگفتیم از هم خوشمون میاد یا نه. دارم فکر میکنم رهات کنم. مثل تمام رها کردن های قبلی.. دلم نمیخواد بهت فکر کنم. دلم نمیخواد خودمو درگیر کنم ، دوست دارم یکم رها تر بشم و آزادتر فکر کنم.

با اینکه قبلا آرزو کردین به اون قرص های سبز رنگ احتیاجی پیدا نکنم ولی باید بگم متاسفم.. من بهشون احتیاج دارم و مصرف میکنم. گاهی وقت ها نمیشه ، واقعا چیزا نمیتونن اونجور که باید پیش برن ..