۶ مطلب در دی ۱۳۹۸ ثبت شده است

اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است ..

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • Rahena .
    • يكشنبه ۲۹ دی ۹۸

    برای فرزندم آوات

    وسط حرف هایش فهمیدم که اسم برادرش آوات است ، همان اسم شیرین کردی که معنای عزیزترش مرا جذب خود کرده بود . آوات یعنی امید و آرزو . اسمی مشترک بین دختر و پسر است. آوات برای من یعنی امیدی که به زندگی دارم ، یعنی آرزوهایی که به انتظار برآورده شدن نشستم . آوات برای من یعنی خود ارزش زنده ماندن و زندگی کردن . 

    از تو مینویسم فرزندم . از تو که نمیدانم از تبار کدام دهه ای ، از دیار کدام شهری . از تو مینویسم چون از تو نوشتن یعنی امید و آرزو برای به تو رسیدن .

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • Rahena .
    • يكشنبه ۲۹ دی ۹۸

    بماند در کنجِ دنجِ قلبم .

    ارزش یه سری چیز ها هیچ وقت به نشون دادنشون نیست ، چه بسا با نشون دادن ارزششون بیان که نمیشه هیچ حتی ممکنه کمتر هم بشه . یه امانتی رو ؛ یه پستی رو برداشتم ، که یادم باشه ارزشش پیش خودم بیشتره . 

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • Rahena .
    • شنبه ۲۸ دی ۹۸

    married

    از ح جیمی پرسیدم دلیل اینکه ازدواج میکنی/ یا میخواهی ازدواج کنی چیست؟ گفتم که میدانی من هنوز برای ازدواج کردن دلیل قانع کننده ای پیدا نکردم ، اصلا نمی دانم چرا باید یک روزی این کار را انجام بدهم . دوست دارم بدانم دلیل آدم ها برای ازدواج چیست . گفتی که تو تمام خوشی هایی که باید تنهایی انجام میدادی را انجام دادی ؛ تمام لذت ها را چشیدی و خیلی چیزهای دیگر و فکر میکنی بعد از یک جایی دوست داری خوشی هایت را با یکی تقسیم کنی و دوست داری برای همیشه با یک نفر همه ی دنیا را کشف کنی و بگذرانی ولی خب تو باید بدانی این آدم همیشگی است . این ادم مادرت نیست ، پدرت نیست ، دوستت نیست . همه ی اینها یک دوره بودند و هستند اما تو نیاز داری که یک دوره ی جدید را شروع کنی . یک دوره ای که یه آدم جدید برای تو همیشگی میشود . یک دوره که دوست داری فقط یکی باشد که تو میخواهی ، یکی باشد که بتوانی در مورد خیلی چیزها بدون هیچ شک و تردیدی با او حرف بزنی ، یکی باشد که کنارش رشد کنی ؛ که با هم رشد کنید . تو اینها را گفتی و من گوش کردم . حالا کمی خمیر دلم نرم تر شده ولی هنوز هم سفت سفت است. 

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • Rahena .
    • پنجشنبه ۲۶ دی ۹۸

    دردناکی صبح روز شنبه

    صبحی قلبم مچاله شد ، دلم میخواست همونجا تموم میکردم این زندگی رو . اینقدر شوکه شدم که تموم کانال ها رو گشتم ، به تموم پیچ ها سر زدم ؛ دوست داشتم یکی بگه اشتباهه ، یکی بگه و درد این قضیه کمتر بشه .. دوست داشتم بشینم زار بزنم .. درد داره ..درد 

    خدا رحم کنه .. دیگه هیچ چیزی نباید بگم ، درمورد هیچ چیزی نباید حرف بزنم .. 

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • Rahena .
    • شنبه ۲۱ دی ۹۸

    در میان کتاب ها

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • Rahena .
    • سه شنبه ۱۰ دی ۹۸
    • مینویسم چون شادی عدم غم نیست بلکه کنار آمدن با غم است. مینویسم چون رنج ذات زندگی است .



    Telegram : @rahena1 *
    آرشیو مطالب