۳۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

که صبحی طلوع کند ، من می آیم ..

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • Rahena .
    • دوشنبه ۲۰ اسفند ۹۷

    و قسم به امیدی که از دل نا امیدی سرچشمه میگیره

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • Rahena .
    • يكشنبه ۱۹ اسفند ۹۷

    حتما مسخره س دیگه ..

    مسخره س یه دختر کنکوری چهار ماه مونده به کنکور بخواد بره کلاس تکواندو؟! مسخره س؟ من میخوام برم : ) البته شاید.

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • Rahena .
    • شنبه ۱۸ اسفند ۹۷

    سردرگمی عین دوزخ می مونه .

    ▪ کاش میشد آدم ها رو مثل قالی تکوند ، اینقدری تکوند که گرد و غبار غم و خستگی و ناراحتی و سردرگمی از رو تنشون بلند شه بره هوا .

    ▪ میگن دوزخ بدتر از جهنمه میدونین چرا؟ چون تو دوزخ تکلیف آدما مشخص نیست ، دوزخ خود سردرگمی آدماست . میدونین تکلیف جهنمیا و بهشتیا معلومه ولی تکلیف دوزخیا؟! خدا داند..

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • Rahena .
    • شنبه ۱۸ اسفند ۹۷

    خیلی خب با عنوان نمی سازم ..

    به جزء اینجا از همه ی جاهای دیگه تا اطلاع ثانوی لفت دادم ؛ یعنی اینستاگرامی که غیر فعال شده ، تلگرامی که حذف شده و .. . و حالا فقط اینجا رو دارم ، حوصله ام که  سر میره یا حتی وسط وقت های استراحت میام اینجا ؛ راحت و قشنگه ، میلم سخنم اگه باشه مینویسم وگرنه ستاره های وبلاگ رو یکی یکی خاموش میکنم ، گاهی هم نه . 

    ▪ البته اینکه چند دقیقه پیش خیلی بی دلیل و یهویی یه استوری گذاشتم رو حساب نکنید ، از اون چشم پوشی کنید . اخه بعد چند وقت بود دیگه .. 

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • Rahena .
    • جمعه ۱۷ اسفند ۹۷

    امان از گردن درد و کمر درد ..

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • Rahena .
    • جمعه ۱۷ اسفند ۹۷

    #زندگی جریان داره .

    صدای تیک تاک ساعت ، صدای قابله شستن مامان ، صدای پرنده های ساکن در درخت جلوی خانه ، صدای رفت و آمد ماشین ها . و آسمان آبی که انگار کودکی پشمک های چسبان خود را به سمت آن پرتاب کرده . و من درحالی که جزوه ی شیمی دستمه و قسم به ساعت هشت و نیم صبح که دلخواه ترین ساعت برای بیدار شدنه : )

    * البته الان که آسمون ابری شده اونم از نوع خاکستری کم رنگش ^-^

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • Rahena .
    • جمعه ۱۷ اسفند ۹۷

    یَا مُجِیبَ مَنْ لا مُجِیبَ لَهُ ..

    پناه میبرم به تو از شر تمام  نا امیدی ها ، خستگی ها ، درماندگی ها ، سردرگمی ها و در آخر از شر شیطان رجیم ؛ به تو پناه میبرم یَا رَفِیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَهُ ..

    * دعای جوشن کبیر

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • Rahena .
    • پنجشنبه ۱۶ اسفند ۹۷

    برای همینه فامیل میبینم بلاک میکنم D:

    قشنگ فکم افتاد از تعجب ! داشتم براش فیلم کفرناحوم رو توضیح میدادم که رسیدم به همون جمله ی قشنگی که منو وادار کرد فیلم رو ببینم " میخوام از والدینم شکایت کنم  چون من رو به دنیا آوردن " بعدش هنوز به نصف این جمله نرسیدم مامانم بقیش رو گفت ؛ با چشای گرد شده از تعجب بهش نگاه کردم . گفت اره دیدمش! بهش گفتم مطمئنی؟ فک نمیکنم به پخش رسانه ی ملی (!) حتی رسیده باشه ، گفت نه تو اینستاگرام دیدم ، یه پیجی بود همین دیالوگ رو نوشته بود ، اونجا دیدم . بعدش یادم اومد که 'صاد' پیج من رو با اکانت مامانم دنبال کرده ، ولی مامانم نمی دونست اون پیج منم ! و خب عجیبه ^-^ منم درحالی که متعجب از این دنیای کوچیک بودم ادامه ی داستان رو براش تعریف کردم که البته مامان خوابش برد و مجبور شدم فرداش هم برای مامان تعریف کنم هم بابا .

    * بله من تو اینستاگرام فامیل ببینم بلاک میکنم ^-^ 

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • Rahena .
    • پنجشنبه ۱۶ اسفند ۹۷

    و قسم به قلم و آنچه می نویسند ..

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • Rahena .
    • چهارشنبه ۱۵ اسفند ۹۷
    • مینویسم چون شادی عدم غم نیست بلکه کنار آمدن با غم است. مینویسم چون رنج ذات زندگی است .



    Telegram : @rahena1 *
    آرشیو مطالب