اینکه یه آدمی که علاقه به خوردن داره و عاشق غذاس اما الان اشتهاش کور شده یعنی خیلی وضعش بده ، یکی از بزرگترین خوشی های من خوردنه . اما حالا چند وقتی میشه میل به هیچ چیزی ندارم البته منظورم اینه که نمی تونم چیزی بخورم درحالی که خیلی دوس دارم غذا بخورم . احساس سیری میکنم . به بابا میگم دیدی آرزوت داره برآورده میشه ، دیگه نمی تونم زیاد غذا بخورم . میخنده میگه خداروشکر اینجوری لاغر میشی و سالم میمونی . به مامان میگم حس میکنم مریض شدم . وقتی حالت صورتش نگران میشه میگم نگران نباش به خاطر اون قرصایی که مصرف میکنم اشتهام کم شده . اما خب مامان نمیدونه خیلی وقت که قرص نمی خورم.