دلم را خوش کردم به بهاری که زیبایی شهر , خودش را مدیون ساکورا های او می داند . به کشوری به شهری دلم را خوش کردم که در سرمای زمستانش دنبال گرمای دستان خودم باشم و بس و ادم هایی که دیدنشان برای من هدف عظیمی در زندگی شده است . می دانی ساکورا را میشود در جاهای متفاوتی پیدا کرد اما تو معروفی به ساکورا های دوست داشتنی گرچه به زبان شما ممکن است ساکورا چیز دیگری خوانده شود ولی من بهار را با این نام میشناسم و هم چنین شکوفه های گیلاس را . من منتظر می مانم به وقتش . به زمانی که دراز کشده زیر درخت ساکورا درحالی که با دست هایم سایبانی برای چشم هایم درست کردم و از بادی که عطر ساکورا را در فضا پخش میکند لذت میبرم ..