۷ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

ط دسته دار میگه تولدت با سال جدید معنوی همراه بوده ...

سلام :*

من دیروز ۲۱ ساله شدم و شش روز قبل وبلاگ ۵ ساله شد :)

از پذیرش تبریک فعلا معذوریم‌ :دی

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • Rahena .
    • دوشنبه ۲۹ ارديبهشت ۹۹

    اشکم را ببین غرق بارانم هم پر از دردم هم پریشانم..

    به تو دل ندهم به که دل بدهم تو بگو چه کنم دلتنگم

    نه کنار توام نه قرار توام نه برای خودم میجنگم

    آه از این بی خوابی از عمری بی تابی این بوده تقدیرم

    روزی از فرداها شاید در رویاها دستت را میگیرم

    دستم را بگیر چشمت را ببند با من گریه کن همراهم بخند

    عمر رفته را رها کن تو فقط مرا صدا کن

    اشکم را ببین غرق بارانم هم پر از دردم هم پریشانم

    عمر رفته را رها کن تو فقط مرا صدا کن دستم را بگیر

    همه باور من رخ دیگر من که میان دلم پنهانی

    تو بگو دل من همه حاصل من که تو درد مرا میدانی

    دستم را بگیر چشمت را ببند با من گریه کن همراهم بخند

    عمر رفته را رها کن تو فقط مرا صدا کن دستم را بگیر

    "برای هم دعا کنیم،  دعا باران رحمت است "

    #عنوان قسمتی از اهنگ تیتراژ سریال سرباز 

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • Rahena .
    • پنجشنبه ۲۵ ارديبهشت ۹۹

    میشه همدیگه رو دعا کنیم؟

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • Rahena .
    • سه شنبه ۲۳ ارديبهشت ۹۹

    اسلحت رو بگیر اون طرف ، من دوستم! خودی ام!

    چرا نوک تفنگ شما طرف ماست؟ چرا طرف خودی؟ یعنی بعد این همه سال هنوز خودی رو از ناخودی تشخیص نمیدین؟ یعنی با این همه ادعا شدین مثال همون " پز عالی و جیب خالی؟" یعنی هیچی به هیچی؟ خسته شدم اینقدر از یه طبل توخالی دفاع کردم ، از یه چیز تهی دفاع کردم ، از اندک حقیقت آغشته که نه غرق شده در دروغ . خسته شدم از دروغ همه ، از دروغ شما ، از دروغ دشمن. کجا حقیقت رو میفروشن؟ کجا میشه حقیقت رو پیدا کرد؟ بهای دروغ چیه؟ الان میفهمم ، بهای دروغ خیلی سنگینه ، حتی سنگین تر از دردِ حقیقته .

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • Rahena .
    • دوشنبه ۲۲ ارديبهشت ۹۹

    #گوش‌کنیم‌باهم

    من یه گارد خاصی نسبت به امتحان بعضی تجربه ها ، مثل امتحان کردن طعم های مختلف بستنی یا خوردن غذا های جدید ، خرید خوراکی های مختلف ، گوش کردن به اهنگ خواننده های جدید و الی آخر ..حالا که میشه گفت از همون فصل اول عصر جدید شروین حاجی آقاپور رو میشناسم باید بگم جنس صداش ، سبک خوندنش ، نوع متفاوت اهنگسازیش و صد البته خود گوگولیش باعث شده من نسبت به این شخص گارد خودم رو بیارم پایین :)

    من این اهنگ رو دوست دارم ، نمیدونم ترکیب این دو نوع صدا و سبک خواندن براتون جالب بوده یا نه ، به هرحال همکاری خوبی بوده و من قسمت هایی که شروین خونده رو طور دیگه ای دوست میدارم . بقیه ی اهنگ هاش هم خیلی قشنگه ، گوش کنید و لذت ببرید : )) 

    #گوش‌کنیم دریافت

    *حق کپی رایت : shervinhimself@

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • Rahena .
    • يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۹۹

    شده دلتون بگیره؟

    شده اینقدر دلتان تنگ بگیرد که حس کنید دیگر امانی باقی نمانده باشد برایتان؟ نمیدانم ، سخت دلگیر شده‌ام . سخت از خودم دلگیر شده‌ام و سخت دارم تمام زخم ها را با آثارشان با جزئیات دردهایشان به یاد می آورم ، یک جور خود آزاری محسوب میشود این کار ؛ مگرنه؟! دلم معجزه .. نه ، پشیمان شدم دلم معجزه نمیخواهد . دلم میخواهد بلند شم و دیگر خودم را شرمنده نبینم ، دیگر مغموم نبینم . دلم سخت تنگ است ولی معجزه .. ته دلم ، گوشه ی آن بطن راست یک معجزه ی کوچک میخواهد . یک نیروی محرکه ی کافی ، یک چیزی شبیه عشق که معجزه میکند که نیروی محرکه است.

    خدایا همچنان تو هستی و می نگری ، همان گونه که پیش از این بودی و همان طور که پس از من نیز هستی . خدایا میان این فرصت اندک میان این نگاه قبل و بعد ؛ مرا بنگر ؛ خواسته ام را ، نیازم را ، دل تنگی ام را ، غم زده گی ام را ، نحیف بودنم را ، حقیر بودنم را ، ناتوانی ام را ، کم صبری ام را ، اضطرابم را ، فراق جدایی ام را ، گریه های بی امانم را ، سجده های طولانی ام را ، دعاهای ربنایم را ، چشمان استیصالم را ، امیدم را ، چشم امیدم به تو را ، امیدم را ، امیدم را و امیدم را ..

    فراغ: اسودگی

    فراق: جدایی

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • Rahena .
    • سه شنبه ۱۶ ارديبهشت ۹۹

    غم زده ، غم مرده گی

    کاش حال خراب مثل لباس کثیف بود ، میدونستی که تهش با شستن خوب میشه .‌ کاش میشد مثل موهای چرب که هرروز به خاطرش میریم حموم کاش میشد این حال بد رو با حموم رفتن ، با شستنش از بین برد . چیه این آدمیزاد ، چقدر عجیبه وغریبه‌.‌ چقدر عجیبه از حالی که دم به دقیقه تغییر میکنه و چقدر غریبه ، تو جایی که زندگی میکنه ، با کسایی که زندگی میکنه و حتی گاهی با خودش ، چقدر غریبه . 

    دوست داشتم مینوشتم از چیزای باحال و حال خوب کن ولی نیست .چیزای خوبی وجود نداره ، حداقل فعلا نیست و من فعلا ندیدم‌. به صبح رساندن شب و به شب رساندن روز چیز جالبی نیست .نمیدونم ، نمیدونم ..حداقلش میدونم دلیل تو از خلقت ما این نبود ؛ این بیهودگی و عبث بودن این روزها نبود . این آدم کشی ، روح کشی اطرافیان نبود . خلق ما فقط به خاطر اینکه بهانه ی کشتن توسط اطرافیان باشیم  نبود . ذبح روح توسط دیگران نبود .. نبود .

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • Rahena .
    • چهارشنبه ۱۰ ارديبهشت ۹۹
    • مینویسم چون شادی عدم غم نیست بلکه کنار آمدن با غم است. مینویسم چون رنج ذات زندگی است .



    Telegram : @rahena1 *
    آرشیو مطالب