۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۹ ثبت شده است

میان آسمانِ آبی کم رنگ ..

دیشب میان تمام حس و حال های مختلف ؛ وقتی که داشتم به تو فکر میکردم دیدم باید دوباره تو را رها کنم ، درست مثل کاری که چند سال قبل انجام دادم . نخ لباس کاموایی را از یک جایی بریدم و گره زدم که دیگر وسوسه ی کشیدن زیر و بم آن رج ها به سرم نزند . حتی آن لباس کاموایی را انداختم ته یکی از کمدهای تاریک اتاق که سراغش نروم . سه سال پیش که دوباره حرف از تو شد خودم را زدم به کوچه ی علی چپ . میدانی دیگر کجاست؟ مگرنه؟! داشتم میگفتم؛ خودم را از یاد بردم تو که دیگر هیچ .. چند ماه پیش دیدم لباس از کمد بیرون آمده،  دیدم گره کاموا باز شده ، دیدم دوباره نخ کشیده شده ی کاموا را در دست گرفتم و دارم رج به رج را بهم میزنم . دیدم دوباره من ، خودم را از میان تمام فراموشی های خیال به کوچه ی تو رساندم ..به تو ..

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • Rahena .
    • يكشنبه ۳۱ فروردين ۹۹

    #در‌دنیای‌موازی

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • Rahena .
    • جمعه ۱۵ فروردين ۹۹

    سال نو و عید شما هم مبارک باشه : )

    سال نو ، عید نو ، تولد مامان خوشگله ، تولد خاله کوچیکه ، تولد ننه گرجیه که دیگه نیستش و ان شاءالله تولد دوباره ی من مبارک باشه :))

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • Rahena .
    • جمعه ۱ فروردين ۹۹
    • مینویسم چون شادی عدم غم نیست بلکه کنار آمدن با غم است. مینویسم چون رنج ذات زندگی است .



    Telegram : @rahena1 *
    آرشیو مطالب