غم زده ، غم مرده گی
کاش حال خراب مثل لباس کثیف بود ، میدونستی که تهش با شستن خوب میشه . کاش میشد مثل موهای چرب که هرروز به خاطرش میریم حموم کاش میشد این حال بد رو با حموم رفتن ، با شستنش از بین برد . چیه این آدمیزاد ، چقدر عجیبه وغریبه. چقدر عجیبه از حالی که دم به دقیقه تغییر میکنه و چقدر غریبه ، تو جایی که زندگی میکنه ، با کسایی که زندگی میکنه و حتی گاهی با خودش ، چقدر غریبه .
دوست داشتم مینوشتم از چیزای باحال و حال خوب کن ولی نیست .چیزای خوبی وجود نداره ، حداقل فعلا نیست و من فعلا ندیدم. به صبح رساندن شب و به شب رساندن روز چیز جالبی نیست .نمیدونم ، نمیدونم ..حداقلش میدونم دلیل تو از خلقت ما این نبود ؛ این بیهودگی و عبث بودن این روزها نبود . این آدم کشی ، روح کشی اطرافیان نبود . خلق ما فقط به خاطر اینکه بهانه ی کشتن توسط اطرافیان باشیم نبود . ذبح روح توسط دیگران نبود .. نبود .
- ۹۹/۰۲/۱۰