مثل بیست و نهمین روز آبان ..
يكشنبه, ۲۹ آبان ۱۴۰۱، ۱۰:۲۸ ب.ظ
دلم میخواد بزنم زیر میز ؛ بزنم زیر میز و فرار کنم ، از کی؟ از چی؟ از همه چیز ؛ همه کس. دلم میخواست میتونستم ، میشد یا .. دلم خیلی چیزها میخواد ، زیاده خواهیه؟ نمیدونم. دلم فقط میخواد..
کاش یه شماره ازش موجود بود ، یا شایدم یه آدرس یا حتی یه نشونه که وقتی آدم دلش سخت میگیره بره پِی اون .. دلم میخواست یه روزی ببینمش ، حتی تصادفی؟ از دور سخت نگاش کنم و آرزو کنم زمان برای اندکی هم که شده توقف کنه .. دلم میخواد باور کنم که وجود داره ولی وجود نداره.
- ۰۱/۰۸/۲۹
این تصور که دیگه هیچوقت نمیبینیش خیلی درد داره :)