وقتی صدای نوشته ها بلند می شود

مینویسم شاید برای ربع قرن باقیمانده ..

وقتی صدای نوشته ها بلند می شود

مینویسم شاید برای ربع قرن باقیمانده ..

سلام خوش آمدید

مثل بیست و نهمین روز آبان ..

يكشنبه, ۲۹ آبان ۱۴۰۱، ۱۰:۲۸ ب.ظ

دلم میخواد بزنم زیر‌ میز ؛ بزنم زیر میز و فرار کنم ، از کی؟ از چی؟ از همه چیز ؛ همه کس. دلم میخواست میتونستم ، میشد یا .. دلم خیلی چیزها میخواد ، زیاده خواهیه؟ نمیدونم. دلم فقط میخواد..

کاش یه شماره ازش موجود بود ، یا شایدم یه آدرس یا حتی یه نشونه که وقتی آدم دلش سخت میگیره بره پِی اون .. دلم میخواست یه روزی ببینمش‌ ، حتی تصادفی؟ از دور سخت نگاش کنم و آرزو کنم زمان برای اندکی هم که شده توقف کنه ..  دلم میخواد باور کنم که وجود داره ولی وجود نداره.

  • Rahena .

نظرات (۱)

  • مسعود کوثری
  • این تصور که دیگه هیچوقت نمیبینیش خیلی درد داره :)

    پاسخ:
    جدا از درد ندیدن ؛ حتی فکر/ تصور این تصور که ممکنه هیچ وقت نبینمش هم دردناکه! چرا واقعا؟!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    وقتی صدای نوشته ها بلند می شود

    یکی درد و یکی درمان پسندد
    یک وصل و یکی هجران پسندد

    من از درمان و درد و وصل و هجران
    پسندم آنچه را جانان پسندد


    Telegram : @rahena1 *

    بایگانی