وقتی صدای نوشته ها بلند می شود

مینویسم شاید برای ربع قرن باقیمانده ..

وقتی صدای نوشته ها بلند می شود

مینویسم شاید برای ربع قرن باقیمانده ..

سلام خوش آمدید

تو خیال بی‌خیال من ..

سه شنبه, ۱۰ آبان ۱۴۰۱، ۰۹:۵۰ ب.ظ

تمام شهر رو میگردم که نشانی از تو پیدا کنم از تویی که هیچ نشانی ازت پیدا نیست. امروز هوا ابری بود و سررررررد! دلم میخواست صدات بزنم و بگم دلم گرفته ولی این هوا رو وحشتناک دوست دارم ، دلم میخواست بهت بگم بریم تو یکی از کلاس های دانشگاه؛ کلاس ۳۰۵ . همون کلاس که پنجره‌های بزرگی داره و کل قشنگی آسمون و ابرها رو بهت یه‌جا نشون میده ؛ ولی تو نبودی. دلم میخواست بگم بریم شیرکاکائو و کیک‌مون رو تو کلاس بچه های شهرسازی بخوریم ، همون اتاق قشنگی که کف‌پوش داره و منظره پنجره هاش رو به تونل معروف و قشنگی دانشگاهه ؛ ولی تو نبودی .. تو هیچ وقت نبودی ، تو هیچ وقت جاهای مهم ، بد ، زشت ، قشنگ ، خوب ، کم اهمیت و .. نبودی! تو فقط تو خیال بیخیال من هستی ..

  • Rahena .

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
وقتی صدای نوشته ها بلند می شود

یکی درد و یکی درمان پسندد
یک وصل و یکی هجران پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد


Telegram : @rahena1 *

بایگانی