تو خیال بیخیال من ..
سه شنبه, ۱۰ آبان ۱۴۰۱، ۰۹:۵۰ ب.ظ
تمام شهر رو میگردم که نشانی از تو پیدا کنم از تویی که هیچ نشانی ازت پیدا نیست. امروز هوا ابری بود و سررررررد! دلم میخواست صدات بزنم و بگم دلم گرفته ولی این هوا رو وحشتناک دوست دارم ، دلم میخواست بهت بگم بریم تو یکی از کلاس های دانشگاه؛ کلاس ۳۰۵ . همون کلاس که پنجرههای بزرگی داره و کل قشنگی آسمون و ابرها رو بهت یهجا نشون میده ؛ ولی تو نبودی. دلم میخواست بگم بریم شیرکاکائو و کیکمون رو تو کلاس بچه های شهرسازی بخوریم ، همون اتاق قشنگی که کفپوش داره و منظره پنجره هاش رو به تونل معروف و قشنگی دانشگاهه ؛ ولی تو نبودی .. تو هیچ وقت نبودی ، تو هیچ وقت جاهای مهم ، بد ، زشت ، قشنگ ، خوب ، کم اهمیت و .. نبودی! تو فقط تو خیال بیخیال من هستی ..
- ۰۱/۰۸/۱۰