وقتی صدای نوشته ها بلند می شود

مینویسم شاید برای ربع قرن باقیمانده ..

وقتی صدای نوشته ها بلند می شود

مینویسم شاید برای ربع قرن باقیمانده ..

سلام خوش آمدید

میم - مامان

چهارشنبه, ۱۹ مرداد ۱۴۰۱، ۰۸:۲۴ ب.ظ

مامان از دستم دلگیره ، اینو به طور واضح چند بار اعلام کرده ؛ اینکه براش وقت نمیذارم ، اینکه همش یا کلاس و باشگاهم وقتی هم خونه ام مستقیم میرم تو اتاق و سرم تو گوشیه. نه باهاش میرم بازار نه میرم آرایشگاه نه میبرمش باشگاه نه هیچ چیز دیگه‌ای.. دلم گرفت ؛ از اینکه چقدر بدم دلم گرفت ، همش فکر میکردم بچه خوبی ام ولی نیستم. من از خودم و آدما  فرار میکنم ولی حواسم‌نیست عزیزترین آدم هاس زندگی منتظرم نشستن که برم پیششون. مامان کل وقتش رو تو خونه‌س ؛ به قول خودش بشور و بساب و بپز. صبح زود بلند میشه تمیز کاری میکنه غذا درست میکنه ، هرروز کلی لباس - به خاطر باشگاه رفتن من و برادرم - میندازه تو لباسشویی بعدس پهن میکنه و وقتی خشک شدن تا میکنه مرتب میذاره تو کمد. این چرخه هرروز ادامه داره و مامان خاطرنشان میکنه اینا رو تحمل میکنه که ما سختمون نباشه و بتونیم با خیال راحت خوش بگذرونیم. من اما سختمه ، از اینکه مامان فقط به خاطر ما زندگی کنه و بگذره از همه چی ، مامان ادم‌ باشگاه رفتن و کلاس های نقاشی و گلدوزی و فلان واینا نیست . اهل کتاب و فیلم و اینا هم زیاد نیست و من‌نمیدونم اهل چیه فقط میدونم از خرید کردن تو بازار تره بار و پلاسکو فروشی و گشتن تو فروشگاه های لباس که تخفیف های خوب خوردن خوشش میاد. از خرید خونه لذت میبره .دلم میخواد خودمو بکوبم به در و دیوار ، وقتی مامان یا بابا اعلام ناراحتی میکنن دلم میخواد بمیرم.  فکر میکنم در برابر ناراحتی ، غم و دلخوری عزیزانم خیلی ضعیف میشم یعنی به شدت ضعیف میشم و این بده. کاش تن لشمو یکم تکون بدم و مامان رو ببرم فیشال پوست ، باهم بریم‌ پیش آرایشگاهی که همش ازش تعریف میکنه و چند بار بهم گفت که همراهیش کنم. بریم فروشگاه بزرگی که تخفیف خورده بودن اجناسش. خلاصه اینکه بیا یکم بیشتر هواشونو داشته باشیم ، دنیا خیلی چرته ولی کسایی که بهمون دلگرمی میدن و برای بقاء ما بودنشون ، وجودشون ، محبتشون و شادی و خوشحالیشون مهمه خانواده‌مون هستن ، کاش میشد برای مامان بچه بهتری باشم.

  • Rahena .

نظرات (۲)

گاهی همین که کنار مادرا بشینیم یه ساعت بگیم حرف بزنن و فقط گوش کنیم انگار دنیا رو بهشون هدیه میدیم....

اینا رو منی میفهمم که ازدواج کردم و ازشون دورم.... همین که در طول روز یک ساعت تماس تصویری میگیرم و با مامان حرف میزنیم...فیلم تعریف میکنیم...از کارهای خونه میگیم...غر میزنیم یا حتی در مورد آب و هوا حرف میزنیم...

از وقتی که دور شدیم مامان یه خرید درست نمیره.... این مدت که رفتم و چند ماهی خونه ی پدری بودم مامان کلی پر انرژی شدن...با خودم میکشوندمشون خرید....میگفت بریم پیاده روی میگفتم بریم...یا حتی باهم کابینت ها رو سر و سامون دادیم و تمیز کردیم....همین کارهای به ظاهر کوچیک خیلی روی روحیه شون تاثیر میگذاره...

اینروزایی که خونه ی پدری هستی رو قدر بدون...روزی یکساعت برای والدین یه دنیاس...دریغش نکن....خودتم سرزنش نکن...یواش یواش حل میشه این ناراحتی ها اگه وقت بگذاری...

پاسخ:
مرسی که وقت گذاشتی و از حس و تجربه ات گفتی :))
چشم سعی میکنم با خودم کنار بیام و از چیزایی که گفتی استفاده کنم.
ممنونم ازت مه سو جان :*

سلام

 

مامان باباها خیلی حیف ن, خیلی گناه دارن, خیلی مظلومن .. خیلی از همه چیشون واسه مون مایه میذارن ...

 

خیلیاا

 

چقدر خوبه تا هستن قدرشون رو میدونین, خیلی از این یادداشت خوشم اومد, تا هستن و مجردین و خونه بابایی بهشون برسن, یادت هم نره باباها صداشون در نمیاد و توقعاتشون رو به زبون نمیارن و الا اونا هم کلی توجه دلشون میخوادع کل یمحبت و بغل دخترونه ... کلی دلشون صداکردنشون رو میخواد, الکی صداشون کن الکی براشون چیز بخر یا ببرشون برات چیز بخرن ...

 

باشگاه و فیلم و خیلی چیزای دیگه همیشه تا آخر عمر هم هست ولی عمر پدر مادر کوتاهه, خدای نکرده ممکنه نباشن و عین من حسرت داشتنش رو بکشی 

 

بازم دوست دارم بگم متن خیلی خوبی بود, تلنگر خیلی خوبی برای خودم بود ...

پاسخ:
سلام 
بله .. جبران کردن محبت هاشون واقعا غیر ممکنه.

حقیقتا بعد خوندن چیزایی که نوشتین اولین چیزی که به یاد آوردم کمبود هام و اشکالات و خطاهام بود. یه جورایی از خودم خجالت کشیدم. ما خودمون تو خلوت ؛ خودمون رو بهتر میشناسیم.

پندتون رو به دیده محبت و منت میخونم و میپذیرم.

خیلی خوشحال شدم بابت پیامتون و 
ممنونم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
وقتی صدای نوشته ها بلند می شود

یکی درد و یکی درمان پسندد
یک وصل و یکی هجران پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد


Telegram : @rahena1 *

بایگانی