وقتی صدای نوشته ها بلند می شود

مینویسم شاید برای ربع قرن باقیمانده ..

وقتی صدای نوشته ها بلند می شود

مینویسم شاید برای ربع قرن باقیمانده ..

سلام خوش آمدید

به ستوه آمدن

سه شنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۳۳ ب.ظ

چیشده که خجالت میکشم بیام از دردهام بگم با اینکه همش دارم از درد مینویسم؟ اصلا من که این همه نوشتم ، چه طور روم میشه بگم خجالت میکشم و دیگه نمی نویسم ازشون؟ واسه قبلیا چرا خجالت نکشیدم..

دلم میخواد همه‌ی ‌‌‌‌اون هشت قرص سبز رنگ خوشگل رو بخورم که اروم بشم ، که ذهنم ، که قلبم ، که نفسم به ستوه نیاد ولی میدونم فایده ای نداره . کی با یه مشت قرص حالش خوب شده که حال من خوب بشه؟ 

دهخدا میگه به ستوه آمدن یعنی :" به تنگ آمدن . عاجز شدن . ملول گردیدن" 

  • Rahena .

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
وقتی صدای نوشته ها بلند می شود

یکی درد و یکی درمان پسندد
یک وصل و یکی هجران پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد


Telegram : @rahena1 *

بایگانی