وقتی صدای نوشته ها بلند می شود

مینویسم شاید برای ربع قرن باقیمانده ..

وقتی صدای نوشته ها بلند می شود

مینویسم شاید برای ربع قرن باقیمانده ..

سلام خوش آمدید

امشب چرتکه انداخته بودم و حساب میکردم که رویای خواستنت را یک جایی پنهان کنم شاید هم سربه‌نیست کنم.‌ اما کمی بعد تر که تو را دیدم ، خودت را دیدم بعدش با هر لبخندت یک دور خودم را نذر تو میکردم. شما میگویید دورت بگردم اما ما کرد ها قشنگ‌تر و با احساس تر میگویم:"بومه نذرت" یعنی من فدای تو بشوم ، من نذر تو بشوم ، کاری که ابراهیم با اسماعیل میخواست انجام بدهد یعنی قربانی کردن او . دلم میخواست زمان در آن چند ساعت متوقف میشد و من فقط با دیدنت؛ خون را در رگهای سست و خشکم جاری کنم . من اهل سر کردن با عکس هایت یا بسنده کردن و رفع دلتنگی با آن‌ها نیستم. من حتی جرئت نمیکنم به چشمان زیبایت در عکس ها خیره شوم. من فقط دوست دارم تو را ببینم. بعدش شرم کنم و لب به دندان بگزم و بگویم که دختر تو را چه شده؟! من .. من.. من اسقاطی تر از این حرف‌ها شدم که برای سالهای پیش رو و در کنار تو ؛ رج های یک شال گرم زمستانی را ببافم و با خیال ماهت قلبم را روشن کنم. 

  • Rahena .

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
وقتی صدای نوشته ها بلند می شود

یکی درد و یکی درمان پسندد
یک وصل و یکی هجران پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد


Telegram : @rahena1 *

بایگانی