وقتی صدای نوشته ها بلند می شود

مینویسم شاید برای ربع قرن باقیمانده ..

وقتی صدای نوشته ها بلند می شود

مینویسم شاید برای ربع قرن باقیمانده ..

سلام خوش آمدید

خدایا شکرت :)

دوشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۳۴ ب.ظ

دیشب یکهو احساس غم و اندوه فراوانی مرا در بر گرفت . یکدفعه احساس کردم تمام انرژی ام تخلیه شده است و به جای آن پر شده ام از بغض و ناراحتی های بسیار  اما دلیل واضحی برای این ناراحتی پیدا نکردم . نیمه های شب رفتم کنار مامان دراز کشیدم چیزی مرا سوق میداد طرف مامان که " برو ..برو پیشش بخواب حالت بهتر میشه " و خب نامرد روزگارم اگر بگویم کنارش احساس آرامش نکردم و حالم بهتر نشد .. حالم بهتر شد و خوابم گرفت .. البته بماند که عین بچه ها گله گردم که تو اصلن ناراحت من نبودی ولی ته قلبم وقتی گفت خودش ناراحت شده وقتی فهمیده من حالم بد است فکر کردم دوستش دارم ولی به رویش نمی آورم که درکش کرده ام ..

  • Rahena .

نظرات (۲)

  • آقای سر به هوا ...
  • مادر یعنی آرامش محض ..
    با اینکه سن و سالم و حتی جنسیتم نمیخوره گاهی وقتا میرم و بغلش میکنم ..
    پاسخ:
    اوهوم ..
    وقتی به درک این کلمات میرسیم که واقعا تجربه ش کرده باشیم از اعماق وجود ..
    * من میگم مامان مگه نمیگی صدسالت بشه بازم هی واسه من یه بچه ای! پس بغل کردن بچه ها خجالت آور نیس تازه خیلیم باحاله :)
  • 🍁 غزاله زند
  • خدا همه‌ی مامانا رو برامون حفظ کنه ♡´・ᴗ・`♡
    پاسخ:
    ان شاء الله :))

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    وقتی صدای نوشته ها بلند می شود

    یکی درد و یکی درمان پسندد
    یک وصل و یکی هجران پسندد

    من از درمان و درد و وصل و هجران
    پسندم آنچه را جانان پسندد


    Telegram : @rahena1 *

    بایگانی