وقتی صدای نوشته ها بلند می شود

مینویسم شاید برای ربع قرن باقیمانده ..

وقتی صدای نوشته ها بلند می شود

مینویسم شاید برای ربع قرن باقیمانده ..

سلام خوش آمدید

*حافظ

بلند شدم رفتم در یخچال را باز کردم لاک بنفش را در آوردم و انگشتان دست چپم را یکی در میان لاک زدم . بعد از آن فکر کردم یه چیز دیگر کم است , رفتم سراغ لوازم آریشی مامان و رژ لب صورتی را برداشتم و با وسواس خاصی آن را استفاده کردم بعدش مداد چشم  را برداشتم و زیر چشم هایم را با یک خط مسخره دور زدم که البته بیشتر مرا شبیه به زمانی کرده بود که انگار  بعد از آرایش صورتت را شسته ای و بعد میبینی چشمانت چه افتضاحی شده اند ! موهایم را شانه کردم و یک گیره  سر آبی به موهایم زده ام .. حالا احساس میکنم کمی دختر شده ام ..

*یادم باشد باید بیشتر به خودم برسم , آفریده شده ام که لطیف باشم که دختر باشم نه مرد , نه خشن و نه بی روح.


  • Rahena .

این روزها

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
وقتی صدای نوشته ها بلند می شود

یکی درد و یکی درمان پسندد
یک وصل و یکی هجران پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد


Telegram : @rahena1 *

بایگانی