وقتی صدای نوشته ها بلند می شود

مینویسم شاید برای ربع قرن باقیمانده ..

وقتی صدای نوشته ها بلند می شود

مینویسم شاید برای ربع قرن باقیمانده ..

سلام خوش آمدید

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند

يكشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۰۰ ق.ظ

یک وقت هایی باید برای داشتن چیزی حسرت بخوری , چیزی که آرزوی من باشد ولی برای تو اصلا در حد چیزی نیست که بخواهی به آن فکر کنی! من حسرت چیزی را دارم که برای توی لعنتی چیزی نیست ..

به رویت نیاور حسرت چه چیزی را دارم ..

*عنوان از حافظ

  • Rahena .

نظرات (۶)

:'(
پاسخ:
:(
حسرت خوردن که دیگه عادی شده واسم..
پاسخ:
خیلی بده ..
چرا اینجوری شد؟ چرا حسرت خوردن برام عادی شده؟
چقدر تک تک کلمات را می فهمم !
وچقدر درد است که هیچ کس من را نمی فهمد 
پاسخ:
هیچکسی بهتر از خدا تو رو نمیفهمه ..
مطمئن باش ..
هعی...
پاسخ:
:(
چون آدم وقتی یه چیزی رو زیادی داشته باشه واسش عادی میشه..
من انقدر حسرت داشتم تو زندگیم که دیگه بهش عادت کردم..
پاسخ:
آره حق با توئه ..
من از عادی شدن میترسم ..
  • صحبتِ جانانه
  • خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی

    +این غزلو بخونید کامل
    پاسخ:
    من راضی نیستم چون خبر ندارم چه اتفاقی قراره برام بیفته ..
    من ترسو شدم ..من از تقدیرم میترسم ..

    + خیلی ممنون خوندم :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    وقتی صدای نوشته ها بلند می شود

    یکی درد و یکی درمان پسندد
    یکی وصل و یکی هجران پسندد

    من از درمان و درد و وصل و هجران
    پسندم آنچه را جانان پسندد


    Telegram : @rahena1 *

    بایگانی