وقتی صدای نوشته ها بلند می شود

مینویسم شاید برای ربع قرن باقیمانده ..

وقتی صدای نوشته ها بلند می شود

مینویسم شاید برای ربع قرن باقیمانده ..

سلام خوش آمدید

۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

ط دسته دار گفت فردا حدودا ده و نیم یازده میاد دنبالم که بریم باشگاه . چه باشگاهی؟ نه درستش کلاس رقصه ؛ میخوایم بریم زومبا . من تا حالا زومبا رقصیدم؟ نه! استرس دارم؟ اره صد البته :/  حوصله چی؟ حوصله دارم؟ خیر بازم معلومه که نه ولی دیگه چه کنم گفتم بریم ببینیم چی میشه :|

  • ۰ نظر
  • ۲۶ مرداد ۹۸ ، ۰۰:۳۰
  • Rahena .

° بهم میگفت" تو میگی روحم ، خودم و تمام وجودم با توئه ولی عملت چی؟ پای عمل که میشه چرا حرفت سر از شرق در میاره و عملت سر از غرب؟ " از طرف خدا .

° یه جایی Isak تو اهنگ I'll be waiting میگه * حرفش خیلی غم توشه ، احساسش آشناس ولی دردناکه .

 Please don't let me go] *

[But if you do, then do it slow  

  • ۰ نظر
  • ۲۵ مرداد ۹۸ ، ۱۴:۵۰
  • Rahena .
  • ۰ نظر
  • ۱۵ مرداد ۹۸ ، ۱۶:۳۱
  • Rahena .

باید بگم تو سفرم اخیرم به ارومیه و کردستان و باقی شهرهای این دو استان در عین اتفاقاتی بزرگ و کوچیک خوشی های وجود داشت که باعث میشه هر وقت بهش فکر می کنم اینجور تصور کنم که مسافرت بهم خوش گذشت :)

مثلا اون پسرکی که اوائل مسافرت ساکت و آروم بود ولی کم کم سعی کرد یخش رو باز کنه و سر شوخی با همه رو باز کنه تا وقتی که دیگه زیادی پیش رفت و جسور شد و سعی کرد دعوا کنه سر چیزی(!) که میگفت حق با اونه و حق با ماهاست البته . تا اون دختر قدبلندی که سعی میکرد تلفط و معنی کلمات کره ای رو برای دختر عموش و خواهرش توضیح بده و دایما کله ی ما ها رو با انواع اقسام مسابقه هایی که آلودگی صوتی بالایی داشت برد . تا وقتی که حس کرد شاید دانشجو باشه و بعد از کشمکش های فراوان با خودم تصمیم گرفتم خجالت رو برای یه لحظه رها کنم و دست جسارت رو بگیرم و بعد بهش گفتم چادرت خاکی شد و بدون نگاه کردن به من جمعش کرد و در قدم بعدی که گفتم" ببخشید دانشجو هستین؟" و بازم در حالی که سرش پایین بود سرشو تکان داد و من فکر کردم شاید از صحبت کردن باهام لذتی نمیبره و دیگه ادامه ندادم . حتی اون خانمی که مدام منو با اسم کوچیکم صمیمانه صدا میزد و احوالم رو میپرسید و همیشه باهام سر صحبت رو باز میکرد. تا وقتی که ازم برای خرید عطر پسرش که نیومده بود کلی راهنمایی میخواست و غافل از اینکه نمی دونست من کلا تو باغ عطر و لوازم آرایشی بهداشتی زیاد نیستم و موجود تک بعدی هستم و حتی اون پسربچه ای که خیلی شیرین شعر میخوند " دختر کردی/ عاشق ترم کردی / دل منو بردی " و من غش میکردم به خاطر کیوت بودنش.میتونید صداش رو گوش بدین لینک دانلودش پایینه ^__^

*نچ نچ الان که دوباره متن رو خوندم فهمیدم املای غافل رو اشتباه نوشتم :/

دریافت

  • ۰ نظر
  • ۰۵ مرداد ۹۸ ، ۲۰:۰۸
  • Rahena .

یکم حالم که رو به راه شد میام از این چند روزی که سفر بودیم میگم ، از اتفاقایی که افتاد ، از سختی و خوشی ها . از همه ..

  • ۰ نظر
  • ۰۱ مرداد ۹۸ ، ۱۹:۴۳
  • Rahena .
وقتی صدای نوشته ها بلند می شود

یکی درد و یکی درمان پسندد
یک وصل و یکی هجران پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد


Telegram : @rahena1 *

بایگانی