وقتی صدای نوشته ها بلند می شود

مینویسم شاید برای ربع قرن باقیمانده ..

وقتی صدای نوشته ها بلند می شود

مینویسم شاید برای ربع قرن باقیمانده ..

سلام خوش آمدید

۱۴ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است

یادتونه بهتون گفتم دلم بارون می خواد ؟ حالا امشب  تو این نقطه از کره ی زمین که من هستم چند ساعته که بعد از طوفان نیم ساعته خاک و باد داره بارون میاد اونم چه بارونی ! آقای سر به هوا گفته بودین دلتون بارون طولانی میخواد ، الان شبه ولی بارونش طولانیه . امیدوارم حال دل همتون خوب باشه و آسمون شهرتون بارونی  و همینطور غزاله جان که دلت بارون میخواست :))  خواستم بگم به یادتون بودم و حتی شباهنگ هم :)))

اقا میخوام بگم حال دلم عالیه .. بارون داره میاد و هیچی بهتر از این نیس :) اگه شد براتون صدای بارون رو ضبط میکنم 

  • Rahena .

  • Rahena .

چه جوریاس که هر چیزی رو دوست دارم متقابلا اون چیز منو دوست نداره؟ هوم؟ کلی مثال هست ولی فعلا به دوتاش رضایت میدم که بگم براتون . اول ؛ من خیلی غذاهای تند رو دوس دارم ولی آستانه تحمل فلفل پایینی دارم و زیاد نمیتونم تحمل کنم ولی بازم زیاد میخورم . دوم ؛ من قهوه و نسکافه و امثال این خانواده رو دوس دارم ولی بازم حس میکنم نسبت به کافیین مقاومت پایینی داره بدنم ، بااینحال دارم با مسالمت بهش میفهمونم که ببین من دوسش دارم ، دوس دارم ولی تحمل کن بدن گرامی من :))

#عکس هم داغ داغ نیس ولی خب مال صبحه ^_^

  • Rahena .

رفتم به آینده به جایی که رویا ها و آرزو ها دارن زندگیشون رو میکنند ، همه  شون رو دیدم . حالا اما غم دارم ؛یهو یه حجم عظیمی از غم اومده نشسته رو دلم و میگه اگه نتونستی به رویاهات تو آینده برسی چی؟ و الان تنها تو تاریکی ، طبقه ی دوم خونه رو تختم دراز کشیدم و سنگینی غم نمیزاره بخوابم ..

  • Rahena .

برای بار دومه که حالم داره عجیب و غریب میشه فک کنم واقعا بدنم تحمل کافئین رو نداره ، حالم عجیب شده خیلی عجیب . دیگه نباید لب بزنم به قهوه و نسکافه T_T پووف انگار دارم تو دنیای موازی زندگی میکنم ..

  • Rahena .

  • Rahena .

راستش آدم ها  یه پارادوکسن ، شبیه پارادوکس نیستن! اونا خود پارادوکسن .

  • Rahena .

خب در قسمت "من اول شخص مفرد " نوشته ام که دلیل تایید نکردن نظرات از چه جایی سرچشمه گرفته است :))

  • Rahena .

یادم می آید تانزانیا در قسمت درباره ی وبلاگش نوشته بود " نظرات تایید نمیشن ولی میخونمشون و اگه لازم باشه جواب میدم " راستش در آن زمان که خیلی از بلاگرها میزان نظرات بالای بازدیدکنندگان وب ها برایشان اهمیت داشت هیچ وقت منظور تانزانیا از این کاررا متوجه نمی شدم . آمار بالای نظرات یک پست میتوانند یک دلیل برای معروفیت باشد . برایم جالب بود خیلی ، ولی درک نمی کردم . حالا سالها گذشته و منم میتوانم حدس بزنم دلیلش چیست .  پست شباهنگ را هم که دیدم با خودم گفتم اوم دلیل شباهنگ را هم میفهمم . حالا اما من نظرات هر پست را باز گذاشته ام . اما دارم فکر میکنم ایا من هم میتوانم به این درک برسم ؟ اووم تنها فهمیدن کافی نیست :)

شاید روزی برسد " شاید هم رسیده " که تمام نظراتتان را مثل امانتی برای خودم نگه دارم ، شاید بدون تایید نگه دارم . قسمت درباره وبلاگ را ببینید ^_^

  • Rahena .

می خوام یه اعترافی کنم ، من هیچ وقت دلیل اینکه چرا آدم ها باید ازدواج کنند رو نفهمیدم . میدونین همیشه به این فکر میکردم که یه پرسه س که باید حتما انجام بشه مثلا مثل خوابیدن ، یعنی خب باید حتما شب ها بخوابی . ولی تفاوت خواب با ازدواج اینکه که دلیل برای ازدواج کردن پیدا نکردم  اما خب خواب یه اجبار مفیده یه الزامه . به جیم گفتم خب آدما ازدواج میکنن که چی بشه؟ ببین ام منظورم اینه دلیل ازدواج چیه؟ من میدونم ، وقتی رفتم مدرسه قرار بود بهم یاد بدن که بتونم بخونم و بهتر بفهمم اما ازدواج چی؟ من نمی تونم تصور کنم بقیه ی عمرت رو با آدمی بگذرونی که غریبه س یعنی اووووم نمی دونم.. سخته .. . بهم نگاه کرد و گفت همه ی آدم ها با هم غریبه ن اما بعدا بهم نزدیک میشن خب این چه حرفیه؟! ادامه ی حرف هام رو نگفتم . چون منظورم رو نتونستم درست براش بیان کنم .

پووووف عجب مسئله ی پیچیده ای ..

  • Rahena .
وقتی صدای نوشته ها بلند می شود

یکی درد و یکی درمان پسندد
یک وصل و یکی هجران پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد


Telegram : @rahena1 *

بایگانی