حواست نبود وقتی در اوج گرما من تو را دید میزدم , وقتی که آخرین نفر سوار میشدی و من همیشه قبل از یکی مانده به آخر که تو باشی سوار میشدم! که رد نگاهت دنبال من باشد؟ نه که من احمق ترین بودم و به خاطر تو بود که این دفعه به عنوان اخرین نفر شناخته نمی شدم و تو بدون اتکه بدانی با من مهربان بودی ..