مکان : یک روز کاملا ابری  پشت چراغ قرمز در ماشین

+  می خوام یه چیزی رو بهت بگم ..

- چی شده؟

+ ..

- می خواهی منو ول کنی بری؟

+ ا..ام .. فکر نمی کردم تا این حد به یـه یـه نفر اونم یه زن علاقه پیدا کنم ..

- ...

" به لب هایش وقتی داشت آن جملات باور نکردنی را می گفت خیره شدم .." [ وقتی اشک ها مجال دیدنت را نمی دهنت باید سر را برگرداند از روی تو , از روی زیبای تو ]

- لعنتی دیره .. برای گفتن این جمله چند سال دیر کردی ..

بعد مثل دیوانه ها خندیدم و سرم را روی شیشه ماشین گذاشتم ..

- لعنتی دیـره برای گفتن این حرف ..خیلی وقت پیش انتظارش رو داشتم ..

*- دیالوگ های من را با بغض بخوانید ..